نمیدونم چرا اما از جاهای شلوغ یا خیلی خلوت خوشم نمیاد !!
متنفرم از این جور جاها!
راستش بخاطر همین قضیه هست ک هیچ وقت دوس ندارم بیرون برم، برعکس تمام دخترا ک عاشق خرید و تفریح هستن من فقط میخوام توی خونه باشم ی جای ساکت و اروم! بابا برنامه داشت برای عید بریم بگردیم و من بهمش زدم! چون خوشم نمیومد زیاد بیرون باشم .
مامان همیشه بهم میگه من ی تنبلم ک حوصله هیچ چیز و هیچکس رو ندارم و من هیچ وقت جوابش رو نمیدم چون خستم!
فقط میزارم هرچی دلش میخاد بگه تا خسته بشه وبفهمه داشته با دیوار حرف میزده!
اصولا من ب هیچکس توجه نمیکنم و سرم تو لاک خودمه !! توی خونه با هیچکی حرف نمیزنم فقط در مواقعی ک کارم داشته باشن.
توی فامیل هم جدیدا با کسی زیاد حرف نمیزنم سعی میکنم خودمو سرگرم گوشیم کنم و ب حرفای بی ربط و تیکه هاشون گوش ندم ! راستش وقتی جایی غریبی میکنم حس میکنم ب اونجا تعلق ندارم
قبلنا خیلی صمیمی و خونگرم بودم و باهمه حرف میزدم ، ولی الان حتی نمیدونم چی باید بگم… بابا میگه این نوع رفتارم بخاطر اینکه اعتماد ب نفس ندارم ( عدم اعتماد ب نفس) خب بهش حق میدم! من زیاد با کسی ارتباط برقرار نکردم و نمیدونم باید چیا بگم
وقتی مهمون میاد من حتی بلد نیستم ی تعارف کنم :/ این خیلی بده!!
من هزار تا رفتار و اخلاق دارم ک نمیدونم باهاشون چیکار کنم :|||| واقعا راسته ک میگن هیچ انسانی بی عیب و نقص نیست!
قبلا فکر میکردم خیلی رفتارم درسته و دارم خوب پیش میرم :) اما حالا ب این نتیجه رسیدم ک ن تنها رفتارم درست نبوده بلکه طرز فکرم هم غلط بود :|
چی میشد ساختار ادما ی جوری بود ک مثل گوشی بر میگشتن ب تنظیمات کارخانه؟!
مثلا هر کسی ک رفتار و اخلاقش غلط بود و داشت اشتباه زندگی میکرد و خیلی هم گناه و جرم کرده بود ب جای اینکه بفرستنش زندان و هزار تا حکم و اینا
این دکمه تنظیماتش رو میزدن و خلاص !
دوباره از نو ادم میشد زندگی میکرد:/
حس میکنم گرما بهم فشار اورده دارم چرت و پرت میگم :||| اخه یکی نی بگه ک اگ قرار بود هی ما برگردیم ب تنظیماتمون اصن واسه چی دین و این چیزا رو گذاشتن و گفتن ک خودمون راهمون رو انتخاب کنیم :///
دیگ واقعا حس میکنم دارم چرت و پرت میگم :|||
بای تا بعد -_-
پ.ن:چرا هیچوقت نمیتونم مثل ادم زر بزنم؟
درباره این سایت