باباییمیدونم دختر بدی بودم و نیومدم رو در رو بهت تبریک نگفتم

خبتو میدونی ک من اینجوری نیستم ، در واقع اهل این مدل رفتارا نیستم

صبحی قصد نداشم حتی بهت تبریک بگمبه دلایلی که خودت بهتر میدونی:/

در هر صورت وقتی بیدار شدم متوجه شدم ک هیچکی خونه نیست:| چیز بسیــــــــــــــار عادیه

یعنی مامان بیدارم کرد گف ک داره میره بیرون

بابا تو رفتع بودی خونه بابابزرگبخاطر اینکه روز پدر بود رفته بودی تا مراقب‌ش باشی

مامانم داشت میومد همونجاوقتی مامان رفت منم تصمیم گرفتم روز پدر رو بهت تبریک بگم

برات کلی متن قشنگ پیدا کردم و خودم هم نوشتم و فرستادم راستش روم نمیشد زنگ بزنم و تبریک بگم

وقتی داشتم برات مینوشتم گریه کردمراستش هروقت اسمت میاد من احساساتی میشم

چون یادم میوفته دختر خوبی نبودم برات

متاسفم بابا ، من واقعا نمیدونم چطوری باید ازت معذرت خواهی کنم

شاید من نتونستم بهترین دختر باشم ولی تو بهترین بابا بودی

متاسفم بخاطر روزایی ک حالت خوب نبود و من کنارت نبودم

متاسفم بخاطر روزایی ک خسته بودی و ازت مراقبت نکردم

متاسفم بخاطر وقتایی ک بهت توجه نمیکردم

متاسفم بخاطر اینکه همیشه ازت فاصله داشتم

متاسقم بخاطر اینکه اونطوری ک میخواستی دخترونه نبودم

متاسفم از اینکه هیچ وقت خودمون رو به چشم خانواده نمیدیدم

و ازت ممنونم بخاطر وقتایی که حالم بد بود و مریض بودم پرستارم بودی و ازم مراقبت میکردی

ممنونم واسه زمانی ک چیزی ازت میخواستم نه نمیگفتی

ممنونم واسه روزی ک تولدم بود سعی کردی لبخند بزنی و به روی خودت نیاری

ممنونم یخاطر همه چی


من مى نویسم "پدر"،
تو بخوان
تکیه گاهى استوارتر از کوه
مهربانى چه بسا افزونتر از مادر
و عاشقى به وسعتِ آسمانِ بى انتها
روزت مبارک اولین و آخرین
قهرمانِ دنیاى کودکانه ام❤️



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها