امروز ک رفتم و خاطرات گذشتم رو خوندم
فهمیدم چقدر احساسی بودم و خبر نداشتم
وقتی شروع کردم به خودن ، انگار توی همون روزا بودم ، چقدر گذشت
چقدر طفول بودم و خبر نداشتم به اون روزام حسودی میکنم!
اون موقع ها جدی تر بودم ، هدف داشتم ! یکی بود ازش متنفر بودم و یکی بود که دوسش داشتم
چقدر خاطره زنده شدنقضاوت‌های اشتباهمگریه های بی خودیمتهمت های و حرف هایی
ک از روی دلخوری و ناراحتی میزدم ، چقدر زمان زود گذشت
 این زمان لعنتیِ زود گذر همه چیو خراب کرد
اگ یه وقتایی که حالمون خوب بود زمان وایمیستاد و میزاشت یکم بیشتر لذت ببریم چقدر خوب میشد
کاشکی میتونستیم زمان رو برگردونیم به این روزا ! دلم میخواد برگردم به چهارشنبه ، زنگ تفکر
اگه برمیگشتم هیچ وقت در اون کتاب رو باز نمیکردم!


‏حتی کوچکترین حرکت شما
میتونه تو حال و روز یه آدم
تاثیر بذاره
انقدر نسبت به بقیه بی‌تفاوت نباشید.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها